معنی מחמם
מחמם
جمع کننده، بخاری
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با מחמם
מדמם
מדמם
خونین، خونریزی، بِه طُورِ خونین
دیکشنری عبری به فارسی
מהמם
מהמם
چِشمگیر، غَلَبِه کُنَندِه، بِه طُورِ باشُکوه
دیکشنری عبری به فارسی
לחמם
לחמם
گَرم کَردَن، گَرما
دیکشنری عبری به فارسی