معنی מחלקה
מחלקה
دپارتمان، تظاهرکنندگان
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با מחלקה
מחיקה
מחיקה
مَحو کَردَن، حَذف
دیکشنری عبری به فارسی
מחלק
מחלק
تَفرَقِه اَفکَن، تَقسیم کَردَن، تَقسیم کُنَندِه
دیکشنری عبری به فارسی
מחלה
מחלה
بیماری
دیکشنری عبری به فارسی