معنی מחייך
מחייך
خنداندن، لبخند زدن، لبخندزن
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با מחייך
מחייב
מחייב
اِلزامی، اِلزام آوَر
دیکشنری عبری به فارسی
לחייך
לחייך
خَندیدَن، لَبخَند بِزَن، لَبخَند زَدَن، لَبخَندیدَن
دیکشنری عبری به فارسی