معنی מחוון
מחוון
مقیاس گذار، شاخص
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با מחוון
מכוון
מכוון
مَقصَد، هَدَف قَرار داد، عَمدی، هَدَفمَند
دیکشنری عبری به فارسی
מגוון
מגוון
مُتِنَوِّع
دیکشنری عبری به فارسی
מחונן
מחונן
بااِستِعداد
دیکشنری عبری به فارسی