معنی מומס
מומס
آب شده، منحل شد
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با מומס
מנומס
מנומס
خوب رَفتار کَردِه، مُؤَدَّب
دیکشنری عبری به فارسی
מובס
מובס
شِکَست خُوردِه، شِکَست خُورد
دیکشنری عبری به فارسی
מומר
מומר
تَبدیل شُدِه، تَبدیل کُنید
دیکشنری عبری به فارسی