معنی מהגר
מהגר
مهاجر
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با מהגר
להגר
להגר
مُهاجِرَت کَردَن، مُهاجِرَت کُنید
دیکشنری عبری به فارسی
מהיר
מהיר
تیز، سَریع
دیکشنری عبری به فارسی