معنی מבולבל
מבולבל
متعجّب، گیج شده، گیج، سرگشته، هذیان گو، مشوّش، پریشان
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با מבולבל
מבלבל
מבלבל
بِه طُورِ گیج کُنَندِه، گیج کُنَندِه، مُبهَم، آزاردَهَندِه
دیکشنری عبری به فارسی
מתולתל
מתולתל
فُرمی، پیچ خُوردِه
دیکشنری عبری به فارسی
מסורבל
מסורבל
حَجم دار، دَست و پا چُلُفتی، سَنگین
دیکشنری عبری به فارسی
מסולסל
מסולסל
لُولایی، پیچ خُوردِه
دیکشنری عبری به فارسی
מקולקל
מקולקל
فاسِد، پوسیدِه
دیکشنری عبری به فارسی
מבולגן
מבולגן
شُلوغ، آشُفتِه، بی نَظم، نامُناسِب، نامُرَتَّب، پَراکَندِه
دیکشنری عبری به فارسی
מבוזבז
מבוזבז
هَدَر رَفتِه، هَدَر رَفت
دیکشنری عبری به فارسی
מתובל
מתובל
مَزِّه دار، چاشنی شُدِه
دیکشنری عبری به فارسی
משולב
משולב
تَرکیب شُدِه، یِکپارچِه شُدِه اَست
دیکشنری عبری به فارسی