معنی מִתְמוֹדֵד
מִתְמוֹדֵד
رقیب، در حال مبارزه
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با מִתְמוֹדֵד
מִתְמוֹטֵט
מִתְמוֹטֵט
فُروریختِه، دَر حالِ فُروپاشی
دیکشنری عبری به فارسی