معنی מְבוּשָם
מְבוּשָם
معطّر، معطّر شده
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با מְבוּשָם
מְזוּהָם
מְזוּהָם
کَثیف، آلودِه
دیکشنری عبری به فارسی