معنی מְאוּמָץ
מְאוּמָץ
زحمت کشیده، به تصویب رسید
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با מְאוּמָץ
מְתוּמָל
מְתוּמָל
دارایِ اِنضِباط شَخصی، گیج شُدِه
دیکشنری عبری به فارسی
מְקוּמָה
מְקוּמָה
مُستَقِرّ، مُحِلّ
دیکشنری عبری به فارسی