معنی לתקוע
לתקוע
میخکوب کردن، چوب
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با לתקוע
לבקוע
לבקוע
تُخم گُذاری کَردَن، دَریچِه
دیکشنری عبری به فارسی
לתקוף
לתקוף
حَمله کَردَن، حَملِه کُنَند
دیکشنری عبری به فارسی
לתבוע
לתבוע
دَعوی کَردَن، شِکایَت کُند، شِکایَت کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
לשקוע
לשקוע
اُفتادَن، غَرق شُدَن، فُروکِش کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
תקוע
תקוע
گِرِفتار، گیر کَردِه
دیکشنری عبری به فارسی