معنی לתווך
לתווך
واسطه گری کردن، واسطه
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با לתווך
מתווך
מתווך
تَسهِیل کُنَندِه، یِک دَلّال
دیکشنری عبری به فارسی
לתמוך
לתמוך
پُشتیبانی کَردَن، پُشتیبانی می کُنَد، حِمایَت کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی