معنی לשקוע
לשקוע
افتادن، غرق شدن، فروکش کردن
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با לשקוע
לבקוע
לבקוע
تُخم گُذاری کَردَن، دَریچِه
دیکشنری عبری به فارسی
לתקוע
לתקוע
میخکوب کَردَن، چوب
دیکشنری عبری به فارسی
לשקול
לשקול
دَر نَظَر گِرِفتَن، دَر نَظَر بِگیرید، وَزن کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
לשמוע
לשמוע
شِنیدَن، بِشنو
دیکشنری عبری به فارسی
שקוע
שקוע
غَرق شُده، غوطِه وَر شُدِه اَست
دیکشنری عبری به فارسی