معنی לשמן
לשמן
مرغ را چرب کردن، روغن
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با לשמן
לאמן
לאמן
مُرَبّی کَردَن، قَطار، آموزِش دادَن
دیکشنری عبری به فارسی
לממן
לממן
پول تَامین کَردَن، اُمور مالی، مالی شُدَن، سَرمایِه گُذاری کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
לסמן
לסמן
بَرچَسب زَدَن، عَلامَت گُذاری کُنید، عَلامَت زَدَن، مَعنی دادَن
دیکشنری عبری به فارسی
לשמר
לשמר
حِفظ کَردَن، حِفظ کُنَد
دیکشنری عبری به فارسی
לשמח
לשמח
لَذَّت بُردَن، تَشوِیق کَردَن، هَیَجان زَدِه کَردَن، رِضایَت دادَن
دیکشنری عبری به فارسی
שמן
שמן
چاق و چِلِّه، رُوغَن، چاق
دیکشنری عبری به فارسی