معنی לרתוח
לרתוח
جوش آوردن، جوشیدن
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با לרתוח
למתוח
למתוח
کِشیدِه شُدَن، کِشِش، کِشیدَن
دیکشنری عبری به فارسی
לרצוח
לרצוח
تِرُور کَردَن، قَتل، قَتل کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
לפתוח
לפתוח
باز کَردَن بَستِه بَندی، باز کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی