معنی לרעום
לרעום
غرّش کردن، غرّش
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با לרעום
לטעום
לטעום
لَذَّت بُردَن اَز، طَعم، چِشیدَن
دیکشنری عبری به فارسی
לפעום
לפעום
تَپِش داشتَن، ضَرب و شَتم
دیکشنری عبری به فارسی
לערום
לערום
اَنباشتِه کَردَن، پُشتِه، پُشتِه کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
לרשום
לרשום
فِهرِست کَردَن، ثَبت کُنید، ثَبت کَردَن، یادداشت کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
לרקום
לרקום
گُلدوزی کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
לרעוד
לרעוד
لَرزیدَن، تِکان دادَن
دیکشنری عبری به فارسی