معنی לרעוד
לרעוד
لرزیدن، تکان دادن
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با לרעוד
למעוד
למעוד
لَنگ زَدَن، تِلو تِلو خُوردَن، زَمین خُوردَن
دیکشنری عبری به فارسی
לרקוד
לרקוד
رَقصیدَن
دیکشنری عبری به فارسی
לרעום
לרעום
غُرِّش کَردَن، غُرِّش
دیکشنری عبری به فارسی
לצעוד
לצעוד
راه پیمایی کَردَن، راه رَفتَن، قَدَم گُذاشتَن
دیکشنری عبری به فارسی