معنی לרכב
לרכב
سواری کردن، به ماشین
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با לרכב
הרכב
הרכב
تَرکیب
دیکشنری عبری به فارسی
לעכב
לעכב
نِگَه داشتَن، تَأخیر
دیکشنری عبری به فارسی
לרכל
לרכל
غِیبَت کَردَن، شایِعات
دیکشنری عبری به فارسی
לרכך
לרכך
نَرم کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
לרכוב
לרכוב
صُعود کَردَن، سَوار شُدَن
دیکشنری عبری به فارسی