جدول جو
جدول جو

معنی לקשור

לקשור
باند زدن، کراوات، بستن، بسته بندی کردن، زنجیر کردن، درهم پیچیدن، در هم تنیدن، گره زدن، رشته کردن، بستن به
دیکشنری عبری به فارسی

واژه‌های مرتبط با לקשור

לקשר

לקשר
اِتِّحاد دادَن، پِیوَند، بَستِه شُدَن، مُتِعَلِّق بودَن، پِیوَند دادَن، رَبط کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی