معنی לקרקּע
לקרקּע
خش خش کردن، زمین
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با לקרקּע
לקרקש
לקרקש
جَویدَن با صِدا، جِغجِغِه کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
לקרוע
לקרוע
بُریدَن، پارِه کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی