معنی לקרות
לקרות
رخ دادن، اتّفاق بیفتد
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با לקרות
יקרות
יקרות
اَرزِشمَندی، گِرانبَها
دیکشنری عبری به فارسی
להרות
להרות
تَصَوُّر کَردَن، حامِلِه شُدَن
دیکشنری عبری به فارسی
לירות
לירות
ریختَن، شِلّیک کُنید، پَرتاب کَردَن، شِلّیک کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
עקרות
עקרות
نازایی، عَقیمی
دیکشنری عبری به فارسی
לקרוק
לקרוק
صِدایِ خَش خَش کَردَن، غِرغِر کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
לקרוע
לקרוע
بُریدَن، پارِه کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
לקרוס
לקרוס
فَروَری کَردَن، فُروپاشی، اُفت کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
לקרוא
לקרוא
صِدا زَدَن، خوٰاندَن، خوٰاندَن بُلَند، فَریاد زَدَن
دیکشنری عبری به فارسی
לקנות
לקנות
خَرید کَردَن، خَرید، خَریداری کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی