معنی לקרוע
לקרוע
بریدن، پاره کردن
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با לקרוע
לזרוע
לזרוע
کاشتَن، بِکار، کاشت کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
לקרות
לקרות
رُخ دادَن، اِتِّفاق بیُفتَد
دیکشنری عبری به فارسی
לקרוק
לקרוק
صِدایِ خَش خَش کَردَن، غِرغِر کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
לקרוס
לקרוס
فَروَری کَردَن، فُروپاشی، اُفت کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
לקרוא
לקרוא
صِدا زَدَن، خوٰاندَن، خوٰاندَن بُلَند، فَریاد زَدَن
دیکشنری عبری به فارسی
לקטוע
לקטוע
قَطع کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
לקבוע
לקבוע
تَعیین کَردَن، تَعیین کُنَند
دیکشنری عبری به فارسی
קרוע
קרוע
پارِه پارِه، پارِه شُدِه، گُسَستِه
دیکشنری عبری به فارسی