معنی לקלל
לקלל
بدگویی کردن، نفرین، لعنت کردن
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با לקלל
לדלל
לדלל
رَقیق کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
להלל
להלל
سِتایِش کَردَن، سِتایِش، تَحسِین کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
לקפל
לקפל
تا کَردَن، بِریزید
دیکشنری عبری به فارسی
לקלף
לקלף
پوستِه کَندَن، پوست کَندَن
دیکشنری عبری به فارسی
לקבל
לקבל
پَذیرُفتَن، دَریافت کُنید، گِرِفتَن، دَریافت کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی