معنی לקטוע
לקטוע
قطع کردن
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با לקטוע
לנטוע
לנטוע
جُدا کَردَن، گیاه، کاشت کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
לקרוע
לקרוע
بُریدَن، پارِه کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
לקבוע
לקבוע
تَعیین کَردَن، تَعیین کُنَند
دیکشنری عبری به فارسی