معنی לקוח
לקוח
مشتری
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با לקוח
לנוח
לנוח
اِستِراحَت کَردَن، اِستِراحَت
دیکشنری عبری به فارسی
לקום
לקום
بَرخاستَن، بَرخیز
دیکشنری عبری به فارسی
לקדוח
לקדוח
حَفر کَردَن، مَتِّه، حَفّاری کَردَن، نُفوذ کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی