معنی לצייר
לצייר
کشیدن، ترسیم کردن
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با לצייר
לסייר
לסייר
گَشت زَدَن، بِه گَشت و گُذار
دیکشنری عبری به فارسی
לציית
לציית
مُطابِقَت داشتَن، اِطاعَت کُن، اِطاعَت کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
לצייף
לצייף
صِدایِ جیر جیر کَردَن، حِجاب کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
לציין
לציין
نِشانِه گُذاری کَردَن، بَیان کُند، مُشَخَّص کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
לצייד
לצייד
تَجهیز کَردَن، بَرایِ شِکار
دیکشنری عبری به فارسی