معنی לצאת
לצאת
خارج شدن، برو
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با לצאת
לשאת
לשאת
حَمل کَردَن، خِرس، کامیون کَردَن، کِشیدَن، شانِه زَدَن
دیکشنری عبری به فارسی
לצקת
לצקת
سیمان زَدَن، ریختَن
دیکشنری عبری به فارسی