معنی לפרש
לפרש
تفسیر کردن، تفسیر کنید
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با לפרש
לגרש
לגרש
تَبعِید کَردَن، اِخراج کَردَن، بَرکِنار کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
לפרק
לפרק
مُنحَل کَردَن، بَرچیدَن، جُدا کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
לפרט
לפרט
جُزئیات دادَن، جُزئیات
دیکشنری عبری به فارسی
לפרוש
לפרוש
بازنِشَستِه شُدَن، گُستَرِش، باز کَردَن، باز کَردَن رول ها
دیکشنری عبری به فارسی