معنی לפרוץ
לפרוץ
به زور وارد شدن، شکستن، هک کردن
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با לפרוץ
לפרוש
לפרוש
بازنِشَستِه شُدَن، گُستَرِش، باز کَردَن، باز کَردَن رول ها
دیکشنری عبری به فارسی
לפרוק
לפרוק
تَخلِیَه کَردَن، تَخلِیَه، بارگیری را مُتِوَقِّف کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
לפרוס
לפרוס
اِستِقرار دادَن، بُرِش، بُرِش دادَن
دیکشنری عبری به فارسی
לפרוח
לפרוח
گُل دادَن، گُل، شُکوفِه دادَن
دیکشنری عبری به فارسی
לרוץ
לרוץ
دَویدَن، اِجرا کُنید، بِه سُرعَت دَویدَن، دور رَفتَن
دیکشنری عبری به فارسی