معنی לפרוס
לפרוס
استقرار دادن، برش، برش دادن
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با לפרוס
להרוס
להרוס
ویران کَردَن، نابود کَردَن، خَراب کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
לפרוש
לפרוש
بازنِشَستِه شُدَن، گُستَرِش، باز کَردَن، باز کَردَن رول ها
دیکشنری عبری به فارسی
לפרוק
לפרוק
تَخلِیَه کَردَن، تَخلِیَه، بارگیری را مُتِوَقِّف کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
לפרוץ
לפרוץ
بِه زور وارِد شُدَن، شِکَستَن، هَک کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
לפרוח
לפרוח
گُل دادَن، گُل، شُکوفِه دادَن
دیکشنری عبری به فارسی
לקרוס
לקרוס
فَروَری کَردَن، فُروپاشی، اُفت کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی