معنی לפעמים
לפעמים
گاه به گاه، گاهی اوقات
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با לפעמים
להעצים
להעצים
تَوانا کَردَن، تَقوِیت کُنَد
دیکشنری عبری به فارسی
להעמיק
להעמיק
عَمیق تَر کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
להעמיס
להעמיס
شُلوغ کَردَن، بار
دیکشنری عبری به فارسی
לשעמם
לשעמם
کِسِل کُنَندِه بودَن، مَتِّه
دیکشنری عبری به فارسی
פגמים
פגמים
عُیوب، نَقص
دیکشنری عبری به فارسی
לפעום
לפעום
تَپِش داشتَن، ضَرب و شَتم
دیکشنری عبری به فارسی