معنی לעשן
לעשן
بخار کردن، دود، دود کردن
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با לעשן
לעגן
לעגן
تَحکیم کَردَن، لَنگَر
دیکشنری عبری به فارسی