معنی לערבב לערבב چرخاندن، مخلوط کردن، صفحه بازی کردن، جا به جا کردن، درهم و برهم کردن، در هم پیچیدن، متناوب قرار دادن، به هم ریختن، هم زدن دیکشنری عبری به فارسی