جدول جو
جدول جو

معنی לעלות

לעלות
صعود کردن، هزینه، سوار شدن، هزینه داشتن، شروع کردن، جوش و خروش پیدا کردن
دیکشنری عبری به فارسی

واژه‌های مرتبط با לעלות

לעוות

לעוות
مُنحَنی شُدَن، تَحرِیف کَردَن، خَراب کَردَن، بَدشِکل کَردَن، آسیب زَدَن
دیکشنری عبری به فارسی