معنی לעגל
לעגל
دایره کردن، دایره
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با לעגל
לעגן
לעגן
تَحکیم کَردَن، لَنگَر
دیکشنری عبری به فارسی
לעכל
לעכל
هَضم کَردَن، هَضم
دیکشنری عبری به فارسی
לרגל
לרגל
پُشتِ سَرِ کَسی نِگَاه کَردَن، جاسوس، جاسوسی کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی