معنی לסרב
לסרב
امتناع کردن، رد کردن
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با לסרב
לסרק
לסרק
بُرِس کِشیدَن، شانِه کَردَن، داماد شُدَن
دیکشنری عبری به فارسی
לערב
לערב
دَست داشتَن دَر، دَرگیر کَردَن، شامِل شُدَن
دیکشنری عبری به فارسی