معنی לסייר
לסייר
گشت زدن، به گشت و گذار
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با לסייר
לסיים
לסיים
پایان دادَن، بِه پایان رِساندَن، نَهایی کَردَن، تَمام کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
לצייר
לצייר
کِشیدَن، تَرسیم کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی