معنی לנטוש
לנטוש
محبوس کردن، رها کردن
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با לנטוש
לנטוע
לנטוע
جُدا کَردَن، گیاه، کاشت کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
לנקוש
לנקוש
گاز گِرِفتَن، دَر زَدَن
دیکشنری عبری به فارسی
נטוש
נטוש
تَرک شُدِه، رَها شُدِه اَست، مَتروک
دیکشنری عبری به فارسی