معنی למתוח
למתוח
کشیده شدن، کشش، کشیدن
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با למתוח
למרוח
למרוח
مُقَدَّس کَردَن، لَکِّه اَنداختَن
دیکشنری عبری به فارسی
לרתוח
לרתוח
جوش آوَردَن، جوشیدَن
دیکشنری عبری به فارسی
לפתוח
לפתוח
باز کَردَن بَستِه بَندی، باز کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
מתוח
מתוח
کِشیدِه، کِشِش، با کِشیدِگی، تَنِش زَدِه، هَیَجان زَدِه
دیکشنری عبری به فارسی