ترجمه למפות به فارسی - دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با למפות
למנות
- למנות
- مَنصوب کَردَن، تَعیین کُنید، شِمُردَن، کُمیسیون دادَن، لیست کَردَن، مُشَخَّص کَردَن، نامزَد کَردَن، شُمارِش کَردَن، اِصطِلاح کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
לצפות
- לצפות
- پیش بینی کَردَن، اِنتِظار می رَوَد، اِنتِظار داشتَن، لُعاب زَدَن، مُشاهِدِه کَردَن، تَماشا کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی