معنی למערכת
למערכת
سیستماتیک کردن، به سیستم
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با למערכת
למרכז
למרכז
مَرکَز قَرار دادَن، مَرکَز، مُتِمَرکِز کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
מערת
מערת
غارمانَند، یِک غار
دیکشنری عبری به فارسی