جدول جو
جدول جو

معنی למנות

למנות
منصوب کردن، تعیین کنید، شمردن، کمیسیون دادن، لیست کردن، مشخّص کردن، نامزد کردن، شمارش کردن، اصطلاح کردن
دیکشنری عبری به فارسی