معنی למחזר
למחזר
بازیافت کردن، بازیافت
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با למחזר
לשחזר
לשחזר
بازسازی کَردَن، بازگَرداندَن، بازیابی کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
לחזר
לחזר
دادگاه کَردَن، دادگاه، گول زَدَن
دیکشنری عبری به فارسی