معنی ללחוש
ללחוש
نجوا کردن، زمزمه کن
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با ללחוש
ללחוץ
ללחוץ
کِلیک کَردَن، را فِشار دَهید، فِشار دادَن، فِشُردَن
دیکشنری عبری به فارسی
ללבוש
ללבוש
پوشیدَن
دیکشنری عبری به فارسی
לחוש
לחוש
گُمان کَردَن، حِسّ
دیکشنری عبری به فارسی