معنی לכרסם
לכרסם
خرد کردن، نیش زدن
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با לכרסם
לפרסם
לפרסם
تَبلِیغ کَردَن، مُنتَشِر کُنَد، اِنتِشار دادَن
دیکشنری عبری به فارسی