معنی לכלול
לכלול
شامل بودن، شامل شود، شامل کردن، در بر گرفتن
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با לכלול
לגלול
לגלול
اِسکُرول کَردَن، اِسکُرول کُنید
دیکشنری عبری به فارسی
לכלוך
לכלוך
آلودِگی، خاک، پَلیدی، کَثیفی
دیکشنری عبری به فارسی
לכלוא
לכלוא
دَر قَفَس اَنداختَن، زِندانی کَردَن، مَحصور کَردَن، حَبس کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
לסלול
לסלול
سَنگ فَرش کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
לשלול
לשלול
بی کَس کَردَن، اِنکار کُنَد، مَحروم کَردَن، خَلع کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
לצלול
לצלול
غوطه وَر شُدَن، شیرجِه رَفتَن، غَرق کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی