معنی לכוד
לכוד
محبوس، به دام افتاده
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با לכוד
ללכוד
ללכוד
گِرِفتار کَردَن، گِرِفتَن، دَستگیر کَردَن، تور اَنداختَن
دیکشنری عبری به فارسی
לכבד
לכבד
حُرمَت گُذاشتَن، اِحتِرام گُذاشتَن
دیکشنری عبری به فارسی
לצוד
לצוד
شِکار کَردَن، شِکار
دیکشنری عبری به فارسی