معنی לייצג
לייצג
نمایندگی کردن، نمایندگی کند
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با לייצג
מייצג
מייצג
نَمَایَندِه، نِشان می دَهَد
دیکشنری عبری به فارسی
לייצר
לייצר
ساختَن، تَولِید کُنَند، تَولِید کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
לייצב
לייצב
ثُبات دادَن، بَرایِ تَثبیت، ثابِت کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
לייצא
לייצא
صادِر کَردَن، بَرایِ صادِرات
دیکشنری عبری به فارسی