معنی לטעון
לטעון
ادّعا کردن، بار، بار دادن
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با לטעון
לטעות
לטעות
اِشتِباه کَردَن، اِشتِباه
دیکشنری عبری به فارسی
לטעום
לטעום
لَذَّت بُردَن اَز، طَعم، چِشیدَن
دیکشنری عبری به فارسی
לטחון
לטחון
خراشیدَن، آسیاب کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی