معنی לחלק
לחלק
توزیع کردن، بخش، تقسیم کردن
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با לחלק
מחלק
מחלק
تَفرَقِه اَفکَن، تَقسیم کَردَن، تَقسیم کُنَندِه
دیکشنری عبری به فارسی
לסלק
לסלק
دَفع کَردَن، حَذف کُنید
دیکشنری عبری به فارسی
לחלץ
לחלץ
اِستِخراج کَردَن، نَجَات، نَجَات دادَن، باز کَردَن زیپ
دیکشنری عبری به فارسی
לחלוק
לחלוק
تَقسیم کَردَن، بِه اِشتِراک بُگذارید
دیکشنری عبری به فارسی
לחזק
לחזק
تَقوِیت کَردَن، تَقوِیت کُنَد، قَوی کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
לחבק
לחבק
دَر آغوش گِرِفتَن
دیکشنری عبری به فارسی
חלק
חלק
کَسری، بَخش، صاف
دیکشنری عبری به فارسی